داستان کوتاه عاشقونه


غریـــــــــــــــــــــــــــــــــب اشــــــــــــــــنا

 فقط ب خاطر صحبت کردن با اون... بعد از ی ماه پسره مرد وقتی دختره خونه ی پسره رفت و ازش خبر گرفت مادر پسره گفت پسرم مرده و اونو ب اتاق پسر برد دختره دید تموم 30 دی ها باز نشده است دختره هم اینقدر گریه کرد تا مرد میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تموم نامه های عاشقانشو تو اون 30 دی ها میذاشت و ب پسره میداد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:عکس,عکس زیبا,عکس عاشقونه,ساعت 20:49 توسط sh pishrOo| |


Power By: LoxBlog.Com

head>